محبوس در زندان تن

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

اسیری

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد 
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
 
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
 
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
 
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا 
صیدی که از کمندت ازاد رفته باشد
 
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
 
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
 
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گر مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد
 
پر شور از حزین است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
  • ۹۳/۰۷/۰۶

اسیری

حال

شعر

نظرات (۱)

اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان
جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ




ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی