محبوس در زندان تن

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

سفر

سلام ... 


تعطیلات اخیر به همراه دوستانی که از دبیرستان با هم هستیم و تقریبا هر یکی دو هفته یه بار دور هم جمع می شویم، به سفری رفتیم که خیلی برای من جالب بود ...


به لطف تاخیری که قطار داشت، تونستیم حرفای جدی بیشتری بزنیم ... در مورد این که اصلا دنبال ه چی هستیم ؟ این زندگی فعلی مناسبه و این که به همین منوال می تونه ادامه داشته باشه یا یه چیزایی کم داره ؟‌


یکی از دوستانی که ۴ سال هم دانشکده ای هم بودیم و الان سال دوم ارشد شریف است، حرفای قشنگی می زد ... این که خسته بود از این زندگی .... از این که خوب بعدش چی ؟ بر فرض این که دکترا هم گرفت ! خوب بعدش چی ؟ چرا ما باید با موجی که در حال حرکت است حرکت کنیم ؟‌ چرا تو جامعه ما ملاک ها اینقدر خشک هستند ؟ چرا افراد مجبورند حتما درس بخونن تا شاید دیده بشن ؟‌ و کلی حرفای دیگه .... 


خلاصش به نظرم این بود که اهداف گم شدن یا حداقل این که فراموش شده اند یا باید بشن!! و تقریبا بنده هم مشترکات زیادی با دوستم داشتم و البته چند وقتی است که راجع بهش فکر کردم و این سوال هم برای من بوده که چه هدفی برای ما متصور بوده ؟ اصلا برای چی تو این دنیا اومدیم ؟ مطمئنا این نبوده که روز رو شب و شب رو روز کنیم !!! اتفاقا از یکی دیگه از دوستام هم پرسیدم که واقعا ته تهش دنبال چی هستی ؟‌ اونم گفت این که ارشد بگیرم و یه کار خوب و بعدش پول خوب !!! همین !!! 


نفر دومی که خیلی خوب حرفاش به دلم نشست کسی بود که سال پیش دانشگاهی از ترم دوم به بعد اصلا نیومد مدرسه و می گفت : دیدم که هیچی بهم اضافه نمیشه و رفتم دنبال ه علایقم!! کار کردن رو از دل و جون دوست داشتم و رفتم دنبالش ... 


اتفاقا این دوستمون وضعیت مالی ه نسبتا خوبی هم داره و تو کارخونه پدرش هم کار  می کنه و می گفت با این که تقریبا از پول بی نیازه اما ۶ صبح می ره و ۱۰ شب ( تو ماه رمضون نیم ساعت بعد اذان!!) میرسه خونه و در عین خستگی ، لذت هم می بره یعنی با عشق کار می کنه !!! 


این جا بود که به حالش غبطه خوردم ! این که چی می شد اگه من هم با عشق کار هام رو انجام می دادم و حداقل این که علاقم معلوم بود !!! هدفم معلوم بود!!! 

و یه نکته دیگه این که چرا جایی نیست که حداقل امثال بنده رو تو این زمینه کمک کنه ؟ نه مدرسه نه دانشگاه و نه حتی جامعه !!! 


خلاصه ... به امید این که هممون بدونیم کجا داریم میریم و کجا می خوایم بریم ... 


  • ۹۳/۰۵/۱۳

اهداف

مقصد

سفر

نظرات (۷)

  • علیرضا علی اکبری
  • بسم الله الرحمن الرحیم
    با مطلبی درباره ی اسرائیل
    به روز هستیم 
    منتظر حضورتان هستیم 
    http://javadoleme.blog.ir/
    یا علی
    درصورت تبادل اعلام نمائید؟
    پاسخ:
    سلام ....

    چشم 

    :)
  • محمدعلی حسینی
  • سلام.با مطلبی کوتاه به عنوان « تهران در آخرالزمان» به روز هستم...

    این مطلب از زبان امام صادق علیه السلام بیان شده است.

    این مطلب را مطالعه فرمایید و نظر خود را در مورد آن بیان فرمایید...

    باتشکر
    پاسخ:
    سلام ، 

    چشم ... 

    :)
  • محمدعلی حسینی
  • سلام...

    ممنون...اگر شما راه حل این مهم رو می دونید ، بگید تا انجام بدیم....مطمئنا همه خوشحال میشن....

    اما در مورد اینکه گفتید فکر نمی کنید این به ظاهر بنده خدا مقصر باشه ، آدم شاخ درنیاره خوبه....شما اصلا رفتی اطلاعاتی کسب کنی ببینی این آقا کی بوده ، چه کار کرده ، اصل و نسبش کیا بودن و.... همینطوری چون دوست نداری در مورد کسی قضاوت کنی ، داری گناه کسی که به امام معصوم توهین کرده رو کمرنگ می کنی...واقعا عجیبه....عجیییییییییییییییییب
    پاسخ:
    سلام ..

    راه حل که واضح ه و مطمئنا تو مرگ بر شاهین نجفی و آمریکا و اسرائیل گفتن یا تو بنر زدن نیست ... ما هر وقت خودمون حرکتی کردیم اون وقت میشه از بقیه هم انتظار داشت 

    بنده در اون حدی نیستم که بخوام برای همه نسخه بپیچم و خوشحالشون کنم و مطمئنا تمامی ه مشکلات اسلام و مسلمین هم در شاهین نجفی خلاصه نمیشه که حالا بخوام با تحقیق و تفحص در مورد خودش و آبا و اجدادش ریشه کفر و جهالت رو از بیخ بکنم ...

    و خدمت شما هم عرض کردم خدا از همه عالم تره و او از همه سزاوارتر که در مورد افراد تصمیم گیری کنه و این امر رو به من و شما تفویض نکرده و من و شما حق کمرنگ یا پررنگ کردن گناه هیچ فردی رو نداریم ... 

    اصولا گمان می کنم همه بنده خدا هستیم و حالا کیفیتش مهم ه که فرمودید به ظاهر بنده خدا !!!! احتمالا شیطان که ایشان را نیافریده؟؟؟!!!! و بر فرض این که مرید شیطان هم باشد ، باز هم بنده خداست .

    در ضمن به نظرم اگر با شنیدن نظرات دیگران احتمال در آوردن شاخ می دهیم و فریاد یاللعجب سر می دهیم، بهتر است از این مهم چشم بپوشیم زیرا که همه نباید با عقاید و نظرات ما همراستا باشند.

    درپناه حق.


  • حمید ماجانی
  • بله!
    این جوریاس پیمان!
    :)
    پاسخ:
    سلام آقای دکتر .... 

    ممنون که سر زدید 

    ^ـ^

    سلام آقای پیمان جوان و پویا

     

    این افکار در تمام اذهان موج میزنه در هر قشری از جامعه، با هر سطح از موفقیتی که کسب کرده اند.

    مساله این است که ما زندگی را محدود کرده ایم به تحصیلات دانشگاهی، شغلی با پرستیژ و چشمگیر و دیگر خواسته هایی که هر یک در نوع خود مانع طبیعت زندگی است.

    حال اگر این گونه فکر کنیم که دانشگاه در خدمت من است تا...

    تحصیلاتم در خدمت من خواهند بود تا....

    سربازی رفتنم در خدمت من است تا....

    کاری که می کنم در خدمت من است تا....

    جاهای خالی را پر کنید هدف مشخص خواهد شد.

    خود را در کجا می بینید؟

    کجای جامعه بودن آقای پیمان را می طلبد؟

    آن جایگاه اجنماعی شماست که به جهت لیاقتهای درونی تان و پرورشی که در این زمینه یافته اید به شما داده شده است.

    حال یک بار دیگر خود را بررسی کنید آیا این جایگاه و بالاترین حدی که در این زمینه می توانید بدست آورید برای شما رضایت بخش است؟

    مثلا می شوید استاد دانشگاه ... در کشور...

    یا برجسته ترین متخصص مطرح ... رشته در جهان.(انشاءالله)

    حتی اینجا هم کم می آورید و چیزی در درون شما ناقص است

    حتی با داشتن همسر، فرزند و یک زندگی ایده آل.

    اشکال کار این است که ما تنها بعد مادی زندگی انسان را در نظر گرفته ایم و به نیازهای درونی و معنویمان نپرداخته ایم.

    و گمان می کنیم یافتن این فضل بر دیگران که جامعه آن را کسب دکتری دررشته ی ... می داند انتهای کمال آدمی است حال آنکه تحصیلات یک فضل است علم نیست شما علم ساختن یا دانستن چیزی را در طی مراحلی کسب می کنید و در آن به کمال می رسید و تازه می شویم یک انسانی که ذهن او در یک بعد، تربیت و پرورش عالی یافته است! (و صد البته که کار آسانی نیست!!!)

     

    اما اینکه در طی این سالها هوشمندانه حرکت کنید یعنی هدفتان از خانه به دانشگاه یا... نباشد صرفا به نقطه ی کمال این راه کسب مدرک ،داشتن درآمد، زندگی آنچنانی و... فکر نکنید و بیاموزید که چیزهای بسیاری در اطرافتان می گذرد که در بسیاری از مواقعع آنها را نمی بینید یا نمی دانید که چگونه ببینید!! هرگاه این بینش و بصیرت را بدست آورید کلاً نگاهتان به زندگی و هدفتان از زیستن تغییر خواهد کرد. رسیدن به این حرفها زمان می خواهد و سرمایه ی آن جوانی است و بزرگترین سفارشم به شما این است که در زندگی با انسانهای موفقی که از خودتان بزرگتر هستند و  دارای مهارتهای مختلفی هستند آشنا شوید و با آنها معاشرت کنید. و همیشه به نظر والدینتان احترام بگذارید و آنها را خیلی جدی بگیرید. ما دوران سختی را پشت سر گذاشتیم تا شما جوانمان که سرمایه ی رنجهای دوران جوانی ما هستید رفاه امروز را با تمام کاستیهایش که ل=به دلایل مختلف بوجود آمده داشته باشید.

    امیدوارم راهتان بخیر و عافیت باز شود و آنچه که شما عزیزان برای آیندگان از خود بر جای می گذارید به از امروز باشد.

     

    پاسخ:
    سلام خام مونا ،  
    بابت تاخیر پیش آمده ببخشید و خدمتتان عرض کنم که متن نظرات قابل تغییر نیست و فقط پاراگراف ها قابل ویرایش هستند و از این بابت شرمنده.

    اول از همه این که ممنونم قابل دانستید و قدم رنجه فرمودید و دوم هم متشکر که پاسخ کامل و جامعی دادید و وقت گذاشتید.

    بسیار درست فرمودید... موافقم که همه اقشار جامعه شاید با چنین افکاری روبرو شوند اما مشکلی که هست این که جامعه ما را در این هدف چقدر کمک می کند ؟‌ خود ما یکدیگر را چقدر کمک می کنیم ؟ 
    ملاک جامعه برای انتخاب فرد برای یک شغل مورد علاقه چیست ؟ ملاک جامعه برای انتخاب همسر چیست ؟ چرا نهادی نیست تا علایق افراد را شناسایی کند ؟ شاید همگان نتوانند چنین که فرمودید لیاقت درونی خود را کشف کند!شاید یک جرقه لازم باشد برای هر فرد! همان طور که حقیر تاکنون از این مهم عاجز بودم( حتی فکر به این مساله نه عمل )!

    بسیار موافقم که بعد مادیات را فقط درنظر گرفته ایم و معنویات به همان نماز و روزه خلاصه شده است متاسفانه ! چرا یک بار یک کتاب درسی یک واحد درسی به این موضوع اختصاص داده نشده که اصلا معنویات همین هاست ؟ 
    چرا همه را فراری داده ایم ؟ چرا یک بار محض رضای خدا کسی نگفته که اصل شناخت است و مقدم بر فرع! چرا کسی فکرش را نکرده شاید فردی نیاز داشته باشد تا بتواند به ابعاد دیگر وجودیش بپردازد یا پی ببرد؟ 

    بله ، واقعا موافقم که تعریف کنونی از علم اصلا صحیح نیست. علم فقط آن نیست که یک پزشک می داند، یعنی فک می کنم اصلا آن نیست،شاید آن چه که یک پزشک می داند، تجربیات باشد تا علم.
    علم مقدس است و علم حقیقی هم نزد خداست و چیزی که در دانشگاه ها اغلب تدریس می شود، علم نیست بلکه حاصل تجربیات است . یکی از مشکلاتی که داشتم این بود که همیشه می شنیدم می گفتند علم را بجویید حتی اگر در چین باشد، ولی یک بار یکی نگفت کدام علم را و چرا!!!! در کل بسیار موافقم این فرمایش شما هستم .

    چقدر زیبا بود این پاراگراف آخر.واقعا متشکرم ازشما.سعی بنده هم در این است که از بزرگان بیشتر بیاموزم و یکی از همین داشته هایم ، جمعی است که مفتخر به حضور در آن هستم و صدحیف که از فیض حضور شما فعلا بی بهره هستم اما امیدوارم هرجا که هستید موفق باشید و الطاف خود را از امثال بنده دریغ نفرمایید.

    سلام

    چند شب پیش در آخرین ساعات شب وب شما را دیدم و خیلی ناراحت شدم... این بود که تصمیم گرفتم تا پاسخی راهگشا در حد توانم برایتان ارسال کنم.

    امید که مفید واقع گردد!

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    خواهش می کنم. پس بیش ازین مراقب نگارشم باشم.

     

    چرا دنبال ملاک جامعه هستید؟

    اول خواسته های خودتان را در نظر بگیرید.

     

    ببینید آبی که یک جا بماند رفته رفته بو، مزه و خاصیت خود را از دست می دهد اما اگر همان آب اندک، از راه کوچکی برای خود مسیری را پیدا کند قطعاً سرنوشتش غیر ازین است یا جایی را سرسبز می کند یا رفته رفته به جویباری بزرگتر متصل می شود یا...

    پس اصل حرکت است.

    شما تا وقتی که در محیط های مختلف قرار نگرفته اید و دنیای خود را بزرگتر نکرده اید چیزی در ذهن شما جرقه نمی زند. کافیست یکبار در جشنواره ی خوارزمی شرکت کنید یا جایی شبیه به آن سپس حال و افکار خود را پس از بازگشت یررسی کنید ببینید چقدر افکار جدید و بکر در ذهن شما موج میزند؟!

    همین جلسه ی حاضر را در نظر بگیرید واقعا آقای پیمان همان آدم قبلی است؟! 

    پس قرار گرفتن در محیط های مختلف سالم اولین گامی است که می توانید بردارید تا استعدادهای و علایق خود را کشف کنید.

    روابط درون خانواده در سرنوشت ما بسیار موثر است هر چقدر محکم تر و اصولی تر موفقیت شما در دیگر عرصه ها قطعی تر خواهد بود.

    خیلی از جامعه انتظارات بزرگ نداشته باشید...

    در مورد معنویات و جایگاهش در جامعه حق با شماست. اما چند سالی است که دارد کارهای جالب و قابل توجهی در این زمینه صورت می گیرد. به سایت کانون انصار بروید و از بخش دانلود «به من بگو خدایم کیست» با سخنرانی آقای مهندس قلیان، را گوش دهید اگر باب میلتان بود این مسیر را دنبال کنید تا هم به گوشه ای از علم حقیقی راه یابید هم بعد معنوی افکارتان شکل بپذیرد.

    ما به عنوان یک مسلمان نمی توانیم در برابر یک اقلیت از دینمان دفاع کنیم . یک بار به یکی از دانشجویان زردشتی ام گفتم به عنوان کار تحقیقی از دینش برای ما صحبت کند بقدری جذاب و پربار مطرح کرد که همه تحت تاثیر قرار گرفتند اما جلسه ی بعد بچه های خودمون نتونستند اون شور را ایجاد کنند!!!!و این یک ضعف خیلی بزرگه که همه ی ما داریم!! خیلی متاسف شدم!!!

     

    سپاس از دعای خیرتان

    امیدوارم به زودی شما را جزء موفق ترین های کشورمان ببینیم

    بنده هم به دلیل نداشتن شرایط لازم جهت حضور در چنان جمع ارزشمندی حقیقتا متاسفم اما توفیقی روزافزون را برای دوستان آرزومندم.

    با سپاس

    موفق باشید

    پاسخ:
    سلام ، 

    باز هم شرمنده بابت این تاخیر ... این مدت ناخواسته درگیر کاری شده بودم و جز شرمندگی چیزی برایم نمانده است.

    ممنونم که وقت می گذارید و حقیر را قابل می دانید .... امیدوارم که حرم نفس شما در هیزم تر حقیر کارگر بیافتد.

    --------------------------

    حقیقتش گمان می کنم ملاک های جامعه را نمی توان کاملا درنظر نگرفت. همین ملاک ها هستند که اغلب برای موقعیت های اجتماعی مورد قضاوت قرار می گیرند 

    اما موافقم که باید حرکت کرد هرچندکه شروعش دشوار است و از آن سخت تر هم ادامه راه! متاسفم که در بسیاری از موارد سطحی نگر شده ایم !! و این بسیار به نظام آموزشی ما بر می گردد هرچند که فرد به فرد ما نیز مسوولیم.
    بنده واقعا و از صمیم قلب خوشحالم که چنین جمع نازنینی را خداوند نصیبم کرده است و امیدوارم لیاقتش را داشته باشم و بتوانم در جهت درست حرکت کرده و حداقل برای خود مفید واقع شوم اما
    اگر کسی به این گونه جمع ها راه نیافت چه ؟  آیا نباید سرمشق هایی عمومی برای همگان دردسترس باشد ؟‌ هرچند بسیار مختصر ؟‌

    در مورد پیشنهادتان حتما و حتما مراجعه خواهم کرد و بسیار ممنونم که چنین مادرانه حقیر را از نصایح خود بهره مند می سازید .

    و پیرامون نکته آخر هم که فرمودید، بسیار موافقم و گمانم این است که این نیز از همان نگاه سطحی و کلیشه ای منشا می گیرد که متاسفانه در فرآیندهای آموزشی ما نهادینه شده است.

    از خداوند برایتان سعادت و تندرستی مسالت دارم.
    یاحق.

    سلام

    در خلا ف آمد عادت بطلب کام که من // کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

     

    امیدوارم مسیر جوانی را به خیر و عافیت و پربار طی کنید.

    با سپاس

    پاسخ:
    سلام ، 

    بسیار ممنون و متشکر از راهنمایی های دلسوزانه شما.


    به امید دیدار مجدد شما .

    یاحق.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی